سلام عزیز دلم منو بابایی ٢سال پیش باهم عروسی کردیم من دانشجو و بابایی تازه رفته بود سر کار خیلی روزای خوشی رو گذرووندیم مسافرتای یواشکی میرفتیم کلی شاد بودیم فکر میکردیم اگه تو بیای دیگه همه چی تعطیله . خیلی سفت و سخت جلو اومدن تو رو میگرفتیم دیگه کم کم بعد یه سال همه میگفتن چرا نی نی نمیارین ؟؟؟؟؟؟؟؟ ما هم همه رو میپیچوندیم خلاصه خرداد ٩٢درس من تموم شد من تو تابستون که بیکار بودم هی میرفتم تو سایتای مختلف میچرخیدم که یه روزی با نی نی سایت اشنا شدم . اونجا فهمیدم که خیلی هامنتظر نی نی هستن ونی نیشون ناز میکنه و نمیاد منم ترسیدم چون ٢سال بود که قرص میخوردم هی من از جاهای مختلف میشنیدم که فلانی نی نی دار ن...