نینی ناز من

تصمیم منو بابایی برا ی اومدن یه نی نی ناز به جممون

1392/7/20 10:53
نویسنده : الهام
113 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم

منو بابایی  ٢سال پیش باهم عروسی کردیم  من دانشجو و بابایی تازه رفته بود سر کار

خیلی روزای خوشی رو گذرووندیم مسافرتای یواشکی میرفتیم  کلی شاد بودیم فکر میکردیم اگه تو بیای دیگه همه چی تعطیله  . خیلی سفت و سخت جلو اومدن تو رو میگرفتیم دیگه کم کم بعد یه سال همه میگفتن چرا نی نی نمیارین ؟؟؟؟؟؟؟؟ ما هم همه رو میپیچوندیم

خلاصه خرداد ٩٢درس من تموم شد من تو تابستون که بیکار بودم هی میرفتم تو سایتای مختلف میچرخیدم که یه روزی با نی نی سایت اشنا شدم . اونجا فهمیدم که خیلی هامنتظر نی نی هستن ونی نیشون ناز میکنه و نمیاد  منم ترسیدم چون ٢سال بود که قرص میخوردم

هی من از جاهای مختلف میشنیدم که فلانی نی نی دار نمیشه ومن بیشتر میترسیدم

دیگه به بابایی گفتم اونم گفت اوکی ومن شروع کردم به ازمایشو  تقویت خودمو بابایی ١٧شهریور دومین سالگرد عروسیمون بود و من ٢٠شهریور پری شدم و اون ماه تصمیم من قطعی شد  برای اوردن تو به زندگیمون ولی از همون موقع به تو حسودی میکردم چون میترسیدم بابایی  فقط تو رو دوست داشته باشه

اما باباجون قول داد هردو مونو دوست دوست داشته باشه تا بین منو تو دعواااااااااااااااااااااااااا نشه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)